قبلا مقاله ای را در وبلاگم قرار می دادم که بسیار مهم بود. در واقع این مقاله برگرفته از سلسله مقالاتی بود که یکی از دوستانم تحریر کرده بودند. ضمن اینکه در بالای هر مقاله قید می کردم که نظرات بنده حقیر چندان موافق ایشان نیست. در انتخابات ریاست جمهوری امسال مسائلی پیشامد کرد که باید بیان کرد ریشه در این موضوعات داشت. و خارج از موضوعات روانی و جنجال ها فضا را در پیشبرد مشخصه علم مساعد ساخت. همانطور که می دانید تئورسین جریان اصلاح طلب در دادگاه خود به جریان غربی علم اعتراف کرد. اینکه ایشان با اعتقاد قلبی گفته و یا خیر اصلا مهم نیست. مهم اینست که چنین فضای نقد علم در سطح جامعه به وجود آمد و این باعث خواهد شد که اساتید دانشگاه کمی نسبت به آنچه علم پنداشته می شود تفکر کنند.
در پست قبلی به جریان پشت صحنه انتخابات اشاره گردید. برعکس کسانی که گمان می کنند منازعات منظاره ها از سنخ سیاست بوده است باید بیان کنم که این منازعات تا سطوح زیادی فرهنگی بود. به نظر بنده حقیر تمامی کاندیدا ها اصلا حرف های آقای احمدی نژاد برایشان غیر قابل فهم و قبول می نمود. چرا که کلا ساحت صحبت آنها متفاوت می بود.
مقاله قبلی دوست عزیزم اگرچه به ظاهر اسلام گرا می بود ولی در باطن نهایتا به جریان آقای موسوی متصل می شد. این نوع تفکر بیشتر متاثر از دانشمند اسلامی جناب آیت الله جوادی آملی است. و همانطور که می دانید ایشان از آقای موسوی حمایت کردند. همانطور که در دوره قبل از آن از آقای هاشمی رفسنجانی حمایت کردند. باید اعتراف کنم که این جریان در درون خود بسیار متحدتر از جریان مقابل آن می باشند. شاید این گفته من از اتحاد آقایان موسوی، کروبی، هاشمی، جوادی آملی، خاتمی، رضایی و دیگران که زمانی بعضی از آنها از لحاظ سیاسی مقابل هم قرار داشتند ولی در این جریان فرهنگی در کنار یکدیگر قرار گرفته اند مشخص گردد. البته دوستان عزیز بنده حتما خواهند گفت که در مقابل این طیف اتحاد بیشتری برقرار است. ولی بنده معتقدم از لحاظ نفی آن نوع تفکر حتما اینچنین می باشد ولی از لحاظ ثبوت تفکر دیگر اینچنین نیست. لذا شما می بینید که خواص اصول گرا از آقای احمدی نژاد طرفداری نمی کنند. فکر کنم قبل از طرح موضوع به تحلیل آن پرداختم و این را زودتر بیان کردم که اهمیت مطلب را در منازعات اخیر نمایش دهم.
بنده شدیدا معتقد هستم که با طرح دقیق نظریات مخالفین علوم غربی بسیاری از کسانی که در حال حاضر از این جریان حمایت می کنند به صف مخالفین خواهند پیوست. لازم به ذکر است که با دوستم که مقالات قبلی را تحریر می کرد بحث کرده ام و ایشان معتقد به نظر بنده می بود ولی از طرح آن واهمه داشت. به نظر من مقالات قبلی درصد خیانت آن بسیار بیشتر از آن است که در حال حاضر در دانشگاه ها وجود دارد. چرا که هیچ کس معتقد نیست که این علوم اسلامی است و مقالات قبلی طرح موضوع علوم اسلامی با خط مشی اشتباه و به بیان بهتر کاملا اشتباه می باشد.
به موضوع اصلی می پردازم.
بنده بهتر می دانم که با چند مثال ذهن عزیزانم را به موضوعی که قصد طرح آن را دارم نزدیک کنم. ولی اثبات از این راه امکان پذیر نیست مگر آن که بر روی پارامتر های اصلی آن صغری کبری چیده شود.
مثال اول: در دین اسلام خسوف و کسوف از نشانه های قیامت می باشند و نماز آیات را واجب می کنند. و در واقع باید انسان از دیدن این وقایع به او احساس خوف از قیامت دست دهد. حالا در زمان حاضر می توان گفت که هیچ کس چنین احساسی ندارد. و عموما مردم عادی و متخصصین به رصد و مباحثات علمی در مورد علل، ویژگی ها، زمان، وسعت مشاهده آن در محدوده جغرافیا و ... می پردازند.
مثال دوم: باران نشانه رحمت الهی است و در ادعیه ما نماز در خواست باران وجود دارد. ولی اکنون به باربر کردن ابرها می اندیشند تا درخواست از خدا!
مثال سوم: در دوران اصلاحات آقای آغاجری به تمسخر بعضی از روایات پرداخت چرا که با علوم تجربی خنده دار بود.
خیلی خوب تا هم اینجا خیلی از شما با من به مخالفت برخواسته اید. لذا من به هدفم دست یافتم حالا در خماری بمانید تا ادامه بحث.